English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9792 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
filing system U روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
merge sorting algorithm U الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
clocks U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
posterestante U پستی که در پستخانه میماند تاگیرنده برای دریافت ان مراجعه کند
input/output U استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
dp U پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
phosphor U برای پوشاندن درون تیوپ اشعه کاتدی . مراجعه شود به TELEVISION
uberstreichen U لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
archive U فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
filing U 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
formats U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format U روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
independent in come U درامد مرتب که شخص را ازکارکردن برای زندگانی بی نیازمیسازد
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
list U 1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
book of reference U کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
binary look up U روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
mos U روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
confers U مراجعه کردن
referred U مراجعه کردن
conferred U مراجعه کردن
refer U مراجعه کردن
conferring U مراجعه کردن
recourse U مراجعه کردن به
refers U مراجعه کردن
confer U مراجعه کردن
international standards organization U سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
references U مراجعه و رجوع کردن
reference U مراجعه و رجوع کردن
interword spacing U فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
to resort to referendum U بافکار عمومی مراجعه کردن
refers U مراجعه کردن بازدید مجدد
refer U مراجعه کردن بازدید مجدد
referred U مراجعه کردن بازدید مجدد
sort U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanges U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange U روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
Internet U شبکه گسترده بین المللی که انتقال داده و فایل را به همراه توابع پست الکترونیکی برای میلیونهای کاربر در جهان فراهم میکند. هر کسی میتواند از اینترنت استفاده کند. و نیز مراجعه شود به HTTP
edited U ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
edit U ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
information U داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
sort field U فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sortkey U فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
outliner U برای اینکه به کاربر کمک کند تا بخش ها و زیربخشهای لیست ای از اشیا را مرتب کند یا بخشهایی از پروژه را
tree U مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
refreshed U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
regenerator U وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
refresh U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
semi processed data U داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
tidying U مرتب کردن
collocating U مرتب کردن
collocated U مرتب کردن
collocate U مرتب کردن
regularised U مرتب کردن
collocates U مرتب کردن
regularises U مرتب کردن
regularising U مرتب کردن
regularize U مرتب کردن
regularized U مرتب کردن
cleans U مرتب کردن
cleanest U مرتب کردن
set in order U مرتب کردن
tidied U مرتب کردن
fix up U مرتب کردن
clean U مرتب کردن
cleaned U مرتب کردن
to put to rights U مرتب کردن
concert U مرتب کردن
collating U مرتب کردن
tidier U مرتب کردن
to map out U مرتب کردن
tidies U مرتب کردن
put straight U مرتب کردن
tidiest U مرتب کردن
concerts U مرتب کردن
tidy U مرتب کردن
to cleanvp U مرتب کردن
draw up U مرتب کردن
collated U مرتب کردن
marshals U مرتب کردن
marshalled U مرتب کردن
marshaling U مرتب کردن
lineup U مرتب کردن
marshal U مرتب کردن
order U مرتب کردن
arranging U مرتب کردن
regularizes U مرتب کردن
collates U مرتب کردن
arrange U مرتب کردن
graduating U مرتب کردن
arranged U مرتب کردن
graduates U مرتب کردن
graduate U مرتب کردن
clear up U مرتب کردن
arranges U مرتب کردن
marshaled U مرتب کردن
straighten up <idiom> U مرتب کردن
collate U مرتب کردن
regularizing U مرتب کردن
data processing U مرتب کردن داده ها
oscillating sort U مرتب کردن نوسانی
squaring U مرتب کردن کلاه
squares U مرتب کردن کلاه
insertion sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن
redd U مرتب کردن رهاساختن
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
tree sort U مرتب کردن درختی
to fix up U مرتب کردن جادادن
square U مرتب کردن کلاه
distributive sort U مرتب کردن توزیعی
setting up U نهادن مرتب کردن
block sort U مرتب کردن بلاکی
sets U نهادن مرتب کردن
shipshape U مرتب کردن منظم
internal sort U مرتب کردن درونی
quicksort U مرتب کردن سریع
set U نهادن مرتب کردن
ripple sort U مرتب کردن موجی
reorder U دوباره مرتب کردن
bubble sort U مرتب کردن حبابی
selection sort U مرتب کردن گزینشی
collating sort U مرتب کردن داده
squared U مرتب کردن کلاه
dictionaries U 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary U 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
multireel sorting U مرتب کردن چند حلقهای
radix sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن مبنایی
sequences U به ترتیب مرتب کردن دنباله
sorting network U شبکه مرتب کردن داده ها
polyphase sort U مرتب کردن چند فازی
sequence U به ترتیب مرتب کردن دنباله
exchange sorting algorithm U مرتب کردن به روش حبابی
juxtaposition U مرتب کردن موضوعات در کنار هم
multipass sort U مرتب کردن چند گذری
multifile sorting U مرتب کردن چند فایلی
clear the decks <idiom> U همه جارا مرتب کردن
collections U و مرتب کردن در پایگاه داده
collection U و مرتب کردن در پایگاه داده
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
organize U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes U مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising U مرتب کردن ارایش دادن موضع
adjusting U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjusts U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
adjust U مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب
organizing U مرتب کردن ارایش دادن موضع
alphameric U مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
quicksort U روش مرتب کردن سریع فایل
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
selectively U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selective U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
organises U مرتب کردن ارایش دادن موضع
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
jobs U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
job U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
alphasort U مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
chronologize U بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
justify U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
formats U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com